شايلين جون، عشق مامان و باباشايلين جون، عشق مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه سن داره

مزرعه عشق

تب کردن شایلین طلا

سلام دخمل نازم  فدای تو نازگلم بشم که مریض شدی  از جمعه 15 آذر به مدت 4 روز تب داشتی عزیزم ، روز یکشنبه از دکتر شاه فرهت وقت گرفتیم و با بابایی بردیمت دکتر آقای دکترم گفت تا فرداشب تبت قطع میشه و تا پنج شنبه هم سرفه هات خوب میشن  همه می گفتند از دندونات ولی ما که از دکتر نپرسیدیم و فکر کنم دکترا یه این نظریه اعتقاد ندارن  آفای ذکتر شربت سرماخوردگی و سالبوتامول داد که متاسفانه شما گل دخترم به شربت سالبوتامول جساسیت داشتی و تا شربت رو بهت میدادم دور لبت لبو میشد خوب در نتیجه دوبار بیشتر نخوردی. روز دوشنبه بهنر بودی ولی روز سه شنبه تازه علائم سرماخوردگی نمایان شد و کلی آبریزش بینی داشتی و سرفه میکردی ،...
22 آذر 1392

تولد یک ماه مونده به یکسالگی شایلین جونی

سلام دختر نازم    اومدم که بگم بالاخره تموم شد ، فکر میکنی چی تموم شد !!!؟؟؟؟؟    بله گلم ،بالاخره کیک خوردنای ماهانه ما تموم شد و آخرین ماهگرد تولدت رو  با بابایی توی خونمون سه نفری جشن گرفتیم و از یازده ماه در کنار هم بودن کلی شادی کردیم . بعد هم کیک تولدت رو بردیم خونه مامان جون باباجونا و این شادی رو به اونا هم منتقل کردیم. عزیزم شیرین کاریات داره روز به روز بیشتر میشه و دلبستگی ما هم به تو بیشتر و بیشتر .  نازگلم این هم چند تا عکس از ورودت به دوازدهمین ماه تولدت ، امیدواریم که تونسته باشیم تو این یازده ماه با این عکسا  در آینده خاطره ای برای خودمون و یه یادگاری برای تو داشته باشیم . ماهگ...
22 آذر 1392

چند عکس خاطره انگیز !!!

  شایلین خانم هنوز نمیتونه راه بره ، ولی اونقدر اعتماد به نفس دخترم بالاست که از همین الان نشون میده که میتونه روی پای خودش بایسته ، تازه دست یکی دیگه رو هم بگیره !!                                                   آفرین ناز گلکم      هنرنمایی دخترمون یکی دو تا که نیست ، علاقه زیادی به دستمال کاغذی داره ، قبلا نشسته این کار رو میکرد ، ولی حالا کلاسش رفته بالا و  ......      البته بعد از اینکه جعبه دستمال رو تموم کرد ، میشینه رو زمین و دستمالا رو یا ...
16 آذر 1392

رونمایی مروارید !!!

سلام مامانی حال  و احوالات چطوره ؟ خوبی خوشی سلامتی ؟ نانازم  بالاخره در تاریخ دوشنبه 4 آذر 92 در حالی که 10 ماه و 23 روزت بود به انتظار من و بابایی پایان دادی و اولین دندونت نمایان شد و شدی شایلین با دندون اما تا مامانی به خودش بجنبه و به وبلاگت سر بزنه یه هفته می گذره و دومین دندونتم در تاریخ دوشنبه 11 آدر نیش می زنه نفس مامانی ها گفته باشم      شایلین جوووونم !دراومدن اولین و دومین مروارید سفیدت مبارک       الهی مامانی که اینقدر لثه هات اذیت       ...
14 آذر 1392

گوشه ای از هنرنمایی های شایلین جون

شایلین مامان، طلای مامان سلام ، امروز بعد از کمی تاخیر با یه عالمه عکس اومدم تا یه پست جدید واسه تو و همه دوستدارانت بذارم چی بگم که هر چی بگم کم گفتم، از شیرین کاریات، از فضولیات، از بی خوابیات یا بد خوابیات  بالاخره در چهاردست و پا رفتن یه  پا  اوستا شدی عروسکم   ازت غافل شیم یا به سرعت به سمت شومینه میری یا میری سراغ چاه آشپزخونه و سرچاه رو برمیداری دست تو میکنی تو چاه  حتی پایه ی صندلی رو میزارم روی چاه ولی شما طلا صندلی رو هل میدی اونور  ، ای شیطون ای شیطون  دست تو به میز و مبل میگیریو و وامیستی و گاهی هم راه می ری و منم باید مواظبت باشم تا سرت به گوشه میز یا دیوار نخ...
6 آذر 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مزرعه عشق می باشد